آبی گم شده

ساخت وبلاگ

میخوام شکرگذاری راه بندازم!

میخوام همین چیزای کوچیک خوب زندگی مو ببینم و بشمرم.

اولیش؛ اون حس آسایش و سرخوشی بعد ریدن!

اون حس خوب تخلیه، تنفس بهتر! باز شدن مغز

تا قبلش انگار تمام عروق آدم بسته است. ولی با ریدن انگار همه چی باز میشه...

دنیا رنگی میشه...بدون اینکه تو کار خاصی بکنی!

بنظر من این معجزه است...

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 0:46

خدایا شکرت برای داشتن چای لیپتون

که تو سه سوت، صبح های عجله ای

بدون زمان دم شدن چایی

میتونیم به عطر و طعم چایی دسترسی داشته باشیم....

میتونیم چایی بخوریم بدون اینکه صبر کنیم

ممنون برای این اختراع

خدایا شکرت

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 0:46

مامانبزرگم خواب میبینه میان دنبالش ببرنش

پدرش میاد

مادرش میاد

مادربزرگش میاد

عزرائیلو در قامت مرد خوش پوش میبینه

ولی باهاشون نمیره

قبرشو نشونش میدن

ولی رضا نمیده.

هربار که اینا رو تعریف میکنه، جون از وجودمون جدا میشه...

به دفعات و به تکرار...

هربار همین هول و هراس...

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 0:46

یعنی خدا منتظر بود این حرف از دهن ما خارج بشه تا عن مون بکنه! این حجم از سرما تو اسفند کم نظیر بوده یا حداقل من یادم نیست!! 4 روز بارش پیاپی برف حتی!؟ تک تک لحظه هایی که برف باریدو شمردیم و دیدیم . برای یه عده برف، نعمت بزرگیه ولی برای یه عده بدبخت دیگه، مایه عذاب.... چون از سرما باید بلرزن اما کارهای عادی رو انجام بدن. چون رفت و آمدشون با مشکل جدی روبرو میشه. چون  ماشین ندارن.... بچه ها زیر برف بار خالی کردن و آهنای سرد بار رو با دست خالی هل دادن. ماها تو سرمای سگی استخون سوز، 8 ساعت و بیشتر پای صندوق نشستیم و پاهامون لمس شد... تک تک روزا و ساعتای این 4 - 5 روز رو تو هواشناسی های مختلف چک کردم... 3 لایه جوراب، 3لایه دستکش، 3 لایه شلوار و 4 لایه لباس و مانتو و کاپشن چیزی نیست که فراموش کنم.. امروز برای دووم آوردن بیشتر، 5 دقیقه استراحت رفتم انبار فروشگاه دوییدم تا خون تو بدنم به گردش بیفته و از لمسی بیرون بیاد سرم گیج میرفت و توان همکلامی با مردمو نداشتم. دیگه نزدیک بود بزنم زیر گریه... چون با وجهه بی رحم کار روبرو شدم. با دنیای واقعی بزرگسال.... واقعا تمام این سالا لای پر قو بزرگ شده بودم و معنی "کار" رو نمیفهمیدم.... خدا میدونه چن میلیون آدم روی کره زمین با چه بدبختیایی مجبور به کار های اجباری سختن که به دور از شان انسانی و توانایی انسانی شونه ولی مجبورن....مجبور! بدبختی بعدی که ذهنمو درگیر کرده چی باشه خوبه؟ ماه رمضون چجوری بگذرونم؟؟ :) آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:43

ما در زمانه ای زندگی میکنیم که با وجود رسانه از فقر و گرسنگی و ظلم به خودمون، هم وطن مون، همسایه مون و ملت های دیگه و انسانهای دیگه هم خبر داریم

اما کاری نکردیم و نمیکنیم و به زندگی عادی و ذلیلانه خودمون ادامه میدیم و فراموش میکنیم انگار ندیدیم.....

آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:43

خمس یعنی از یه حدی بیشتر پول نباید نگه داری.پول برای در گردش بودنه. برای رفع احتیاجات روزمره.اگه نگه داشتی، باید بهاشو بپردازی. باید به حاکم دادگر و عادلی که بهش اطمینان داری بدی تا برای مصارف حکومتی یا معیشت باقی مردم به طرز صحیح خرج کنه تا توی جامعه تعادل ایجاد شه. الحق که چه روش اقتصادی زیبایی... آبی گم شده...
ما را در سایت آبی گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mazgat2 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:43